Sunday 30 October 2011

حکم شرعی تمرینات نظامی



مسئله ی دوم: حكم شرعى تمرينات نظامى
تمرين نظامى بر هر مسلمان مكلفى كه داراى عذر شرعى نباشد واجب است؛ چرا كه اين تمرين، مقدمه اى از مقدمات جهاد به شمار مى رود. دلايل وجوب تمرين نظامى به شرح زير است:

پيداست كه جهاد در مواضعى كه كتابهاى فقهى به آن اشاره نموده است، بر هر مسلمان فرض عين است چنانکه ابن قدامه مقدسى در كتاب مغنى خود می گويد: «جهاد در سه مورد واجب و الزامى است، يكى از اين موارد زمانى است كه دو ارتش با هم روبرو مى شوند و صف آرايى مى كنند، در اين زمان هر كسى كه در اين مواجهه حاضر است حرام است انصراف دهد و واجب است كه در مقام خود باقى بماند. دليل آن هم در سوره ى مباركه انفال آمده است که خداوند متعال مى فرمايد: 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» أنفال 45 و 46
«ای مؤمنان! هنگامی كه با گروهی (از دشمنان در ميدان مبارزه) روبرو شديد، پايداری نمائيد (و فرار نكنيد) و بسيار خدا را ياد كنيد (و قدرت و عظمت و وفای به عهد او را پيش چشم داريد و به تضرّع و زاريش بخوانيد) تا (در دنيا) پيروز و (در آخرت) رستگار شويد. و از خدا و پيغمبرش اطاعت نمائيد و (در ميان خود اختلاف و) كشمكش مكنيد، (كه اگر كشمكش كنيد) درمانده و ناتوان مي‌شويد و شكوه و هيبت شما از ميان مي‌رود. شكيبائی كنيد كه خدا با شكيبايان است.» 

و نيز در دو آيه ی پانزدهم و شانزدهم از سوره ی فوق الذكر مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمْ الأَدْبَارَ وَمَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنْ اللَّهِ» أنفال 15 و 16
«ای مؤمنان! هنگامی كه با انبوه كافران (در ميدان نبرد) روبرو شديد به آنان پشت نكنيد (و فرار ننمائيد) ‏هركس در آن هنگام به آنان پشت كند و فرار نمايد، مگر برای تاكتيك جنگی يا پيوستن به دسته‌ای دیگر، گرفتار خشم خدا خواهد شد و جايگاه او دوزخ خواهد بود، و دوزخ بدترين جايگاه است.»‏

هرگاه كافران و دشمنان اسلام بر كشورى از كشورهاى اسلامى حمله كنند بر ساكنين آن كشور واجب است كه با آنان جنگيده و آنان را دفع نمايند.

اگر حاكم و رئيس قانونى مردم، آنان را براى جهاد و جنگ با دشمن فراخواند واجب است بر مردم كه به نداى او پاسخ مثبت بدهند به دليل كلام خداوند متعال كه مى فرمايد: 

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمْ انفِرُوا فِی سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِيلٌ» التوبه 38 و 39
«ای مؤمنان! چرا هنگامی كه به شما گفته مي‌شود: (برای جهاد) در راه خدا حركت كنيد، سستی مي‌كنيد و دل به دنيا مي‌دهيد؟ آيا به زندگی اين جهان به جای زندگی آن جهان خوشنوديد؟ تمتّع و كالای اين جهان در برابر تمتّع و كالای آن جهان، چيز كمی بيش نيست.»

پیامبر صلی الله علیه و سلم نیز فرموده است: «و إذا استنفرتم فانفروا» 
«هرگاه براى حركت در راه خدا فراخوانده شديد حركت كنيد.»

از اينجا روشن مى شود كه چه بسا هم اكنون و در زمان ما جهاد بر همه ى مسلمانان فرض عين باشد به خصوص هرگاه كه كفار بر كشورى يورش ببرند. هم اكنون نیز كفار بر بيشتر كشورهاى اسلامى حكمرانى مى كنند و تسلط دارند، و اين حكمرانان، يا استعمارگران خارجى كافر هستند و يا حكومتهای بومى كافر. و زمانی که جهاد فرض شود، ترك و رها نمودن آن از جمله ى گناهان كبيره می شود آن هم بدليل وعيد و تهديد شديدى است كه در اين مورد وجود دارد. بلكه از جمله ى هفت مهلكاتى است كه حديث نبوى به آن اشاره دارد.

از اين جا پيداست كه تمرينات نظامى به دليل اينكه لازمه آمادگی براى جهاد فى سبيل الله است، واجب و ضرورى است. آن جهادى كه هر آن ممكن است بر مسلمان واجب و فرض گردد و آنچه واجب جز بوسيله ی آن واجب نمى گردد نيز واجب است.

خداوند متعال می فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» انفال 60
«برای (مبارزه با) آنان تا آنجا كه مي‌توانيد نيروی (مادی و معنوی) و (از جمله) اسبهای ورزيده آماده سازيد.»

این آیه همراه با حديث مرفوع عقبة بن عامر «الا ان القوة الرمى» نشان دهنده ى اين است كه این امر در اينجا دلالت بر وجوب دارد به خصوص اينكه قرينه اى كه امر را به سنت دلالت دهد معدوم است، پس هرگاه آمادگی براى جهاد واجب گردد، تمرين نظامى براى اين آمادگی نيز فرض مى گردد. چرا كه اين خود جزء مهمى از آمادگی به شمار مى رود. 

شيخ صنعانى در شرح حديث عقبة بن عامر می گويد: فايده اى كه در حديث وجود دارد اين است كه قوه در آيه به تيراندازى تفسير شده است چرا كه در عصر نبوى تيراندازى متعارف، و شامل سلاحهاى مختلف تيراندازى بود كه عليه مشركين و یاغيان به كار مى رفت. همچنين از اين حديث تمرين نمودن تيراندازى استنباط مى شود چرا كه آمادگی همراه است با عادت نمودن، زيرا اگر كسى تيراندازى بلد نباشد مهيا كننده ى قدرت و نيرو براى جهاد ناميده نمى شود.

خداوند متعال می فرماید: «وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ» التوبه 46
«اگر مي‌خواستند (برای جهاد) بيرون روند، توشه و ساز و برگ آن را آماده مي‌كردند امّا خداوند بيرون‌شدن و حركت‌كردن آنان را (به سوی ميدان نبرد) نپسنديد و ايشان را از (اين كار) بازداشت. و بديشان گفته شد: با نشستگان (عاجز و ناتوان، از قبيل: بيماران و پيران و كودكان و زنان، در خانه) بنشينيد.»

خداوند متعال ترك آماده كردن ابزار و وسايل جهاد (و از جمله ى آن تمرينات) را از صفات منافقين قرار داده است. و اين چيزی است كه نظر و رأى ما مبنى بر اينكه صيغه ى امر در آيه ی «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» امر وجوبى است و آن هم به خاطر مذمتى است كه بر تركش وجود دارد، را تاييد و بر آن صحه مى گذارد. و اين مسئله نيز از گفتار پیامبر صلی الله علیه و سلم كه فرمود: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِفَاقٍ» 
«کسی كه بميرد در حالى كه جهاد نكرده است و نيت جهاد نيز ننموده بر شعبه اى از نفاق مرده است.» واضح و روشن مى شود.

و گفتار ايشان كه فرموده است: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَرَكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا أَوْ قَدْ عَصَى»
«از روش و سنت ما دور است و يا گناهكار است آنكه تيراندازى بياموزد سپس آنرا ترك كند.»

در شرح اين حديث امام نووى گفته است: «اين توبيخ شديد در مورد فراموشى تيراندازى بعد از يادگيری آن، در مورد كسى است كه اين كار را ياد مى گيرد سپس بدون عذر آن را ترك مى كند، كه اين حالت به شدت مورد كراهت قرار گرفته است.»

اين وعيد در حــق كسى است كه تيراندازى را يـاد مى گيرد سپس بر تمرين نمودن آن مواظبت نمى كند تا اينكه آنرا فراموش مى كند پس حال كسى كه اصلا آن را نمى آموزد، باید چگونه باشد.

دلايل ديگرى در اين زمينه وجود دارد كه به خاطـر عدم اطاله ى وقت به همين اندازه اكتفا مى كنيم. خلاصه اين است كه تمرينات نظامى بر هر مسلمان مكلف كه عذر شرعى ندارد واجب است.

استاد محمد شيت خطاب كه در مورد مسائل نظامى اسلامى مى نويسد در كتاب «التدريب على السلاح» می گويد: سلاح و اسلحه نظامى اگر استعمال نشود و به كار نرود هيچ ارزشی ندارد. در حالی كه تمرين مترقى و كوشا بر سلاح و ابزار جنگى در واقع آن چيزی است كه منجر به استفاده شايسته ی آن مى شود. تنها مجاهد دوره ديده است كه مى تواند به درستى اسلحه را به كار گيرد، اما جنگجويى كه تمرينات نظامى را پشت سر نگذاشته نمى تواند آنگونه كه لازم و شايسته است از اسلحه ى خود استفاده كند، مجاهد تمرين ديده مى تواند به راحتى هر چه تمامتر بر يك جنگجوى دوره نديده و ناشى فايق آيد. عرب قبل از اسلام در جهت به كارگيرى اسلحه تمرين می كـردند اما تمريناتشان الزامى قلمداد نمى شد، بعضى از آنان بنابر خواسته و گرايش نفسانى از تمرين نمودن و به كارگيرى اسلحه خوددارى می نمودند. اما زمانى كه اسلام ظهور نمود، به تمرين نمودن دستور داد و بر آن تشويق نمود؛ چرا كه جهاد بر هر مسلمانى كه قادر بر حمل سلاح می بود فرض و الزامی به شمار می رفت. پس تمامى مسلمانان در ارتش اسلام سرباز هستند و در راستاى جهانى ساختن سخن خداوند متعال كه همانا قرآن است جهاد می نمايند.

در مورد تشويق به تيراندازى، احاديث زيادى روايت شده است، از آن جمله سخنى است كه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «مَنْ عَلِمَ الرَّمْيَ ثُمَّ تَرَكَهُ فَلَيْسَ مِنَّا» 
«كسى كه تيراندازى را بياموزد سپس آنرا را بدون عذر ترك كند از ما نيست.»

به همين خاطر مشاهده شده بسيارى از ائمه و علماى بزرگ مانند احمد بن حنبل و غيره حتى بعد از اينكه به سن پيرى و كهولت رسيده بودند تمرين تيراندازى را ادامه می دادند، هنگامى كه در مورد اين تمرينات از آنان سؤال مى شد يا احساس می كردند مردم از كارشان تعجب مى كنند، جواب مردم را با حديث نبوى مذكور مى دادند.

از جمله كسانى كه تا سن پيری بر تمرين تيراندازى مداومت داشته اند صحابى گرانقدر عقبة بن عامر بود و حديث مذكور را زمانى عرض نمود كه شخصى از استمرار ايشان بر تمرين تيراندازى در سن كهنسالى تعجب كرد وآن شخص کل اين حديث را کامل، از ايشان روايت نمود چنانکه كه ذكر آن در صحيح مسلم آمده است.
سپاه صحابه ایران -ssi
www.s-s-iran.blogspot.com